ترم اول داره تموم میشه و ژوژمانا شروع شدن..

و بالاخره کارای صفحه آرایی تموم شد بیاید ببینید-

خودم عاشق اینم)

اینم نقاشی جدیدمه

وایب باحالی داره

وای.

دیگه اصلا ایده ندارم برا پستای هیجان انگیز

قبلا فرت و فرت پست میذاشتم و بازدیدا خدا بود

چه زندگیه

اومدم یکم از پروژه های اخیرمو رو کنم

پروژه اینجوریه که باید چند صفحه از یه کتاب رو به سبک خودمون طراحی کنیم

منم اومدم این چپتر جوجوتسو رو به سبک خودم طراحی کردم-

فقط سه تا از تصاویر آماده شده(رسما پاره میشم/شدم)

اکثر اینا مال کاسپلیای توی مدرسه اس که از پارسال قراره پست کنم-

از اونجایی که بتمنم‌ پس باید قیافمو سانسور کنم

خب..بریم ببینیم

این کاسپلی چینساومنو خیلی دوست دارم(توی مدرسه اس)

اینم باز مال مدرسه اس-

اینم باز مدرسه اس-

اینم وانیتاسه

خیلی از کاسپلیاش خوشم میاد حیف نمیشه بزارم🗿

کلا هیچی نمیشه گذاشت اه

خب،حالا چند تا چیز باید رو کنم..

قراره سوکونا رو احضار کنم

(چند روز دیگه توی مدرسه بازارچه داریم و کلی خرت و پرت انیمه ای ساختم)

اینا هم شامل همون خرت و پرتا میشن😔🙏🏻

Heheh

حال میکنید🗿؟

باید مربوط به مدرسه یک پوستر طراحی میکردیم منم مدرسه رو بمبارون کردم

بالاخره پروژشو تموم کردمم!

خیلی خوشم میاد ازش

بیشتر وقتایی که زمان آزاد داریم میرم به در و دیوار و‌‌تابلو طرح میزنم:]

فقط عکس اینا رو گیر آوردم-

اینم یک پروژه اس به اسم اهرام ثلاثه:]

هنوز فقط لایه اول رنگو زدم)

خب..فعلا

طوری که خلاصه حرف میزنم و محو میشمXD)

اینا چندتا از عکسای آتلیه مدرسه ان

بچه ها عکس زیاد گرفتن ازم ولی نمیشه بذارمشون چون چهره مشخصه و هویتم لو میر_

اولین بار بود عکسام انقد خوب شدن

وای با این استایل وارد سالن شدم،قیافه ها دیدنی بودXD

کلا واکنشا خدا بود

یکیشون گفت این چی میگه این وسططط

اونا داشتن درس میخوندن*

عکسای چیز_هم گرفتیمابزارک تصویرابزارک تصویرابزارک تصویرابزارک تصویرابزارک تصویر

اینجا دبیر ایستاده بود نشد درست عکس بگیریم..

همه چی کجه'-'

راستی تئاتر اتک رو انجام دادم

خیلی خوب بودD:

به ارن یا میکاسا معروف شدم تو مدرسه

​​​​​​اینم تیکه ای از دیالوگام بود که یکی از بچه های مدرسه بهم داد:

این ما هستیم که به زندگی هم رزم هامون معنا میدیم

دلاورهایی که جونشون رو دادن

وحشت زده هایی که جونشون رو دادن

تنها کسایی که میتونن اونا رو به یاد بیارن ما زنده ها هستیم

و این تنها روشی هست که میشه توی این دنیای بی رحم زنده موند

پس سربازان من بخروشید

سربازان من بجنگید،تاتاکاعه

و سربازان من فریاد بزنید

شینزو ساساگیو!

یکی از دوستامم در نقش ازراعیل بود و خلاصه ای از اتک میگفت

بقیه اکیپمون هم با اسلحه های مختلف پشت صحنه حاضر بودن

اجرا که تموم شد تفنگ ترقه ای زدیم هوا-

یک سری مثل بگم چی ترسیده بودنXD

خیلی خوب بودد

های

هالووینتون مبارک'-'

بریم چند تا از عکسایی که تو مدرسه گرفتمو ببینیم؛-؛

نمیدونم کِی و کی وسایل و چیدمان عکسو تغییر داده:\

داشتم عکس میگرفتم بعد دیدم کل وسایلو جابه جا کردن:|

هرچی کردم بقیه آپلود نشدن

حوصلم سر رفته..

بیشتر کامنت بدید،حرف بزنید؛-؛

های

از وقتی مدرسه شروع شده کلا محو شدم..

کارای عملی امسالم به شدت زیادن،هر جلسه ۵ تا سیاه قلم رو آسه باید ببرم،بیخیال بقیه ی درسا..

آرت جدید کشیدم،داداش دنی رو هم طراحی کردم بعدا پست میکنم

و یچیز باحالل

تو مدرسه کاسپلی کردم-

واکنشا خیلی باحال بود،همه خیره شده بودن

فکر کنم اولین باره تو ایران این اتفاق میوفته

شمشیر بردم مدرسههه=]

فقط از تو سالن کلاس خودمون گذشتم،برگاشون ریخته بود

کاش میشد از واکنشا عکس بگیرمم

یکی توی یکی از کلاسا هست خیلی ساکته،هیچوقت ندیدم حرف بزنه

داشتم میرفتم سمت آتلیه ی مدرسه(اتاق تاریک)

منو دید مثل بگم چی هیجان زده شد،سرخ شد..

منم معمولا حرف نمیزنم فقط ارتباط چشمی داشتم.

​​​​چند وقته زدم تو کار کاسپلی

محتوای پست ۱۰۰از ۱۰۰

فعلا خدانگهدار تا یک پست با محتوا