فاتولز – جدیدترین ابزار رایگان وبمستر
دنیایی از جنس هنر دیجیتال>>

دنی و جی

یکشنبه بیستم خرداد ۱۴۰۳ 3:54

نویسنده این مطلب: "هستی روشنی"
موضوع: |نقاشی دیجیتالی و ادیت| ? |سانی و دنی| ? | انیمه| ? |دنی اوکامی| ? |جِی کاگه| ?

هم اکنون شاهد شیپ خراب دنی و جی میباشید..!

استغفرالله-

اینم از این

راستی بالاخره امضام رو هم طراحی کردم:]

Hehe






آخرین ویرایش:

آرت از دنی_

جمعه سی و یکم فروردین ۱۴۰۳ 12:9

نویسنده این مطلب: "هستی روشنی"
موضوع: |نقاشی دیجیتالی و ادیت| ? |بهترین ادیت و آرت ها| ? |سانی و دنی| ? | انیمه| ? |دنی اوکامی| ?

hehehee






آخرین ویرایش:

آرت جدید از دنی و جی

چهارشنبه بیست و نهم آذر ۱۴۰۲ 20:2

نویسنده این مطلب: "هستی روشنی"
موضوع: |نقاشی دیجیتالی و ادیت| ? |سانی و دنی| ? | انیمه| ? |دنی اوکامی| ? |جِی کاگه| ?

خیلی بی صدا بپرید ادامه مطلب.. :^

خنده شیطانی*


ادامه ی مطلب



آخرین ویرایش:

هپی مپی دنی

دوشنبه هشتم آبان ۱۴۰۲ 21:29

نویسنده این مطلب: "هستی روشنی"
موضوع: |نقاشی دیجیتالی و ادیت| ? |سانی و دنی| ? | انیمه| ? |دنی اوکامی| ? |گنشین ایمپکت| ?

دیروز تولد دنی بود(شخصیت رمانم) ولی فرصت نکردم آرتشو پست کنم

خب..این کاملا آرت نیست،یک عکس تو نت دیدم کلی تغییرش دادم

از آناتومیش خوشم اومد"

پست بعدی درمورد کاسپلی تو مدرسس•^• ..!

+فقط جوری که اینجا حرف میزنم و تو پیجم لالم'-'

دلم میخواد اونجا هم فعالیت کنم؛یجوریه که نمیتوانم'-'

نتیجه گیری:یک پیج میزنم با هویت ناشناس هرچی خواستم میگم و فعالیت میکنم

پ.ن:اینو ببینید کل شانس عمرم یک جا جمع شد

سه تا از شخصیتای جدید گنشینو یکجا گرفتم×^×

اولین باره که بیشتر از یکی با هم بهم میده'-'

گنشین پلیر نداریم اینجا؟






آخرین ویرایش:

آرت از جِی

پنجشنبه چهارم آبان ۱۴۰۲ 14:6

نویسنده این مطلب: "هستی روشنی"
موضوع: |نقاشی دیجیتالی و ادیت| ? |بهترین ادیت و آرت ها| ? |سانی و دنی| ? |جِی کاگه| ?

لباسشو کامل خودم نکشیدم ولی سر و گردنش آرته

چطوره؟:]






آخرین ویرایش:

آرت از دنی+داستان(زیرنور ماه)قسمت۶

سه شنبه بیست و هشتم شهریور ۱۴۰۲ 2:55

نویسنده این مطلب: "هستی روشنی"
موضوع: |نقاشی دیجیتالی و ادیت| ? |بهترین ادیت و آرت ها| ? |سانی و دنی| ? | انیمه| ? |داستانِ زیر نور ماه(سانی و دنی)| ? |دنی اوکامی| ?

از ژست آکوا الهام گرفتم و ۴ ساعت زمان برد،همین..🚶..

مردم سریعا بر روی دیوار ها تابلوهایی نصب کرده بودند که نشانه های ظاهری سانی روی آنها چاپ شده بودند،به یک شبانه روز هم نکشیده بود که در تمام روزنامه ها،بنر ها و سایت ها و.. این خبر پخش شده بود
او از شدت ترس سریع میرفت و گاهی نیز میدوید تا اینکه بالاخره نفس نفس زنان به جنگل رسید
امشب چراغ ها تمام جنگل را فرا گرفته بودند و مردم حتی در جنگل هم رفت و آمد میکردند،شهر به نسبت روز های دیگر خلوت تر شده بود و بیشتر مردم در جنگل هجوم آورده بودند.
سانی:عجب شانسی دارم...تا چند دقیقه پیش که مردم همه توی شهر بودن،الان چرا اینجا اومدن؟
_امشب هوا نیز بسیار سرد شده بود،سانی دستهایش را در جیبهایش قرار داده بود و پلک هایش را به سختی باز و بسته میکرد.
فضا برای او مانند جهنمی شده بود که شیاطین اطراف او را گرفته اند و قصد شکارش را دارند و درختان نیز با شاخه های خشک و خشن،در این امر به شیاطین کمک میکردند و بخار تنفسش نیز مانند اشباحی بود که گردا گرد او میچرخیدند.
سانی:گربهه!گربهه!میدونم صدامو میشنوی!کجایی!!؟
_چندین بار در مکان های مختلف این جمله را تکرار میکرد.
همین زمان بود که پیرمردی با قدی بلند و هیکلی درشت از کنار او گذشت و با چشمانی ترسناک به صورت سانی خیره شد و به تمسخر گفت:حتما گربه ات هم متوجه میشه و میگه چشم میاام!
عجب آدمایی پیدا میشه..
_سانی به چشمانش نگاهی انداخت و شانه هایش را بالا انداخت و به سویی دیگر رفت.
او همچنان صدا میزد:گربهه!گربه!کله درختی کجا رفتی!؟
میوو*
سانی:عه گربه
دنی:اوم..
سانی:تو دقیقا کی هستی؟
دنی:بیخیال..
سانی:چی میگی؟؟
دنی:بیخیال شو!
سانی:چه مرگته؟میمیری مثل آدم جواب بدی؟
دنی:لطفاانقدر دنبال من بدبخت نیا!
سانی:صبر کن،تو باید بمونی و این مشکلو حل کنی..!
دنی:اصلا میدونی من کی ام؟میدونی چرا این شکلم؟نه نمیدونی..لطفا دخالت نکن!
سانی:نمیدونم کی هستی،ولی اینو میدونم که یک بچه ی هفت هشت ساله ی پر رویی که نفرین شده و این سر و وضع براش پیش اومده.
تو میتونی درمانش کنی.
دنی:نه،متوجه نیستی،من نه بچه ام نه نفرین شدم،نفرینی وجود نداره.
_سپس سرش را پایین انداخت و به سوی رودِ میان کاج ها رفت و نشست.
سانی:صبر کن،چرا فرار میکنی؟!
دنی:حال روحیم خوب نیست،تنهام بذار.
سانی بیخیال ادامه ی بحث شد و برگشت.
نیمه شب شده بود و گربه های شهر در حال گردش بودند.به هر گربه ای که نگاه میکرد به یاد گربه ای می افتاد که در جنگل زندگی میکرد.
از کنار کتابخانه ی نیمه شب گذشت،با خودش فکر کرد که شاید بهتر باشد امشب هم به کتابخانه برود و برای آرامش مغزش پس از این اتفاقات چند کتاب بخواند.
از پله های درب کتابخانه بالا رفت،هر کدام از پله ها صدایی از خود ساطع میکردند.
دستش را کشید و در ورودی کتابخانه را باز کرد،حال و هوای آنجا مانند همیشه نبود.
سانی:سلام خانم ویولت!
ویولت:ام..سلام،ببخشید شما منو از کجا میشناسید؟

ادامه دارد..

انقدر دیر تایپش کردم فکر کنم کلا جریان رو یادتون رفته باشه..

یک نکته ی جالب بگم،این رو پنج ماه پیش نوشتم،فقط تایپ نکردم💀






آخرین ویرایش:

چند عدد آرت+شخصیت جدید داستان

شنبه هجدهم شهریور ۱۴۰۲ 0:10

نویسنده این مطلب: "هستی روشنی"
موضوع: |نقاشی دیجیتالی و ادیت| ? |بهترین ادیت و آرت ها| ? |سانی و دنی| ?

های

ماهیمو کشیدم

اینم تمرین سایه صورت بود

این شخصیت جدیده،اسمش کایتو آکانه اس،۱۹ سالشه تایپ t_xnfjعه

نمیدونید چقد جلوی خودمو میگیرم همه شخصیتا رو یک شخصیته نزنم

قول میدم مثل آدم نقاشیشو بکشم،اینبار زیاد حوصله کشیدن نداشتم.

راستی اسم اون شخصیت داستان که موهاش بنفش و مشکی بودن اسمش جیسونه،جی صداش میکنن

تایپش هم احتمالاenxpباشه

چونenxp زیاد میشناسم تو وب گفتم باهاش همزاد پنداری کنید

خب..بای فعلا






آخرین ویرایش:

مصاحبه با سانی~

چهارشنبه هشتم شهریور ۱۴۰۲ 22:14

نویسنده این مطلب: "هستی روشنی"
موضوع: |نقاشی دیجیتالی و ادیت| ? |سانی و دنی| ? | انیمه| ? |سانی هاروکی| ? |مصاحبه‌ها| ?

هایی :))

چون از پست مصاحبه با دنی حمایت کردین و خیلی خوشگذشت منم مصاحبه با سانی رو گذاشتم و توی موضوعات اضافشون کردم!

میتونید برای دیدن مصاحبه ها روی موضوع |مصاحبه ها| از توی منو کلیک کنید تا بقیه رو هم ببینید.البته فعلا فقط برای سانی و دنی گذاشتم

(آرت رو آرو چان از سانی کشیدهD: )

خب..شروع شد!

هر سوالی از سانی دارید توی کامنتا بپرسید!

فرض کنید دارید باهاش صحبت میکنید)

و اینم بگم که سانی قبل از اتفاق افتادن این نفرین از اونایی بوده که همیشه دنبال به وجود آوردن انرژی توی خونواده هستن و همیشه یک لبخند روی صورتش بوده،اما کم کم با به وجود اومدن این نفرین و دیدن خرسای کریستالی امیدشو از دست داده؛اونا رو تا یک مدت پنهان میکرد اما وقتی لو رفتن بدترین اتفاقات زندگیش براش رقم خوردن.

​​​​​​اون الان توی یک خونه ی کوچیک تنها زندگی میکنه و در تلاشه که اون لبخند ها رو دوباره برگردونه :)

خب..فعلا!D:

منتظرتونم!






آخرین ویرایش:

دنی|ورژن گربه|

دوشنبه ششم شهریور ۱۴۰۲ 17:51

نویسنده این مطلب: "هستی روشنی"
موضوع: |نقاشی دیجیتالی و ادیت| ? |حیوانات| ? |بهترین ادیت و آرت ها| ? |سانی و دنی| ? | انیمه| ? |دنی اوکامی| ?

های

سبک نقاشی دیجیتالیام یک کوچولو پیشرفت کرده منم تصمیم گرفتم دنی گربه ای رو دوباره بکشم

اما با جزییات بیشتر!

چقد مظلومهه

قبلیا خیلی بی جزییات بودن..

خب،چطوره؟

و راستی،به زودی مصاحبه با سانی رو پست میکنم






آخرین ویرایش:

چند عدد آرت~

شنبه چهاردهم مرداد ۱۴۰۲ 2:16

نویسنده این مطلب: "هستی روشنی"
موضوع: |هنرانه| ? |نقاشی دیجیتالی و ادیت| ? |عکس| ? |بهترین ادیت و آرت ها| ? |سانی و دنی| ? | انیمه| ? |سانی هاروکی| ?

سلام :>!

くんいちわ

وای..تازه کیبورد ژاپنیم فعال شده خیلی باحالهXD

تا الان نمیومد برام:|

خب..بریم چندتا ازآرت و منیپ و ادیتام رو ببینیم :>

قرار بود پست نکنم و به عنوان پوسترای داستان ازشون استفاده کنم ولی نتونستم جلوی خودمو بگیرمXD

اول،سانی

این بیشترین زمان رو برد،۶ ساعت..

و جدیدتر از همه اس

سر سایه زنی خیلی کار کردم

سانی چشماش کشیده تر باید باشن ولی نمیدونم چه دردیه همیشه گرد میکشمشونXD

و..خرس های کریستالی قرار نیست فعلا نابود بشن،فقط به لباس نمیخوردن منم نکشیدمشون

چهره اش شبیه چهره بچه شده '-'

تمرین سایه زنی چشم'-'

وای،این سبک سایه زدنم اصلا روی دنی خوب نیست..'-'

روی رنگ روشن نمیشه

اینم کلا حوصله ی سایه زدن براش نداشتم و رسما گند زدم🤝🏻






آخرین ویرایش: