فاتولز – جدیدترین ابزار رایگان وبمستر
دنیایی از جنس هنر دیجیتال>>

شخصیت جدید داستان~

یکشنبه بیست و هشتم خرداد ۱۴۰۲ 17:41

نویسنده این مطلب: "هستی روشنی"
موضوع: |سانی و دنی| ?

هیچی ازش نمیگم تا بیاد توی داستان :>

فردا پارت پنجم داستان پست میشه.






آخرین ویرایش:

سانی هاروکی(ソニー春樹)

چهارشنبه بیست و هفتم اردیبهشت ۱۴۰۲ 16:1

نویسنده این مطلب: "هستی روشنی"
موضوع: |نقاشی دیجیتالی و ادیت| ? |بهترین ادیت و آرت ها| ? |سانی و دنی| ? | انیمه| ? |سانی هاروکی| ?

هایی

همونطور که گفتم این پست یک آرت از سانی آوردم :)

۴ ساعت زمان برد و منیپه

این مدل بدون بکگراندش

اینم با بکگراند

البته چشماش کوچیکترن ولی موقع کشیدن اصلا یادم نبودXD

بالاخره از لباسش رونمایی کردم~

الهام گرفته شده از لباس وانیاسXD

پست بعدی دنیهه






آخرین ویرایش:

منیپ دنی

جمعه پانزدهم اردیبهشت ۱۴۰۲ 19:19

نویسنده این مطلب: "هستی روشنی"
موضوع: |نقاشی دیجیتالی و ادیت| ? |بهترین ادیت و آرت ها| ? |سانی و دنی| ? | انیمه| ? |دنی اوکامی| ?

چرا انقدر مظلوم شدههه

*بعدی از سانیه:>...

البته اگه موها و چشمای دنی وسوسه ام نکنه XD

یچیزی!

دوروز پیش تولد اوسیم(وانیا)بود

اولین روزی که نقاشی دیجیتالی کشیدم

ولی تقویم گوشیم دیروز رو زده بود دوازدهم و الان اومدم دیدم امروز پونزدهمه•-•!؟

جدا از این بحث ها!

۹ تا کاراکتر دیگه توی داستانم هست که شما نمیشناسیدشون:>!

و میخوام اذیت کنم

چند تا از کاراکترا هم قطعا میمیرن!

شاید سانی بمیره؟شاید دنی بمیره؟شاید از شخصیت های جدیدِ ناشناخته بمیره؟ ویولت دقیقا کیه؟ کی میمیره؟

فکر نکنید شخصیتی که خوبه رو نمیکشم!

پس منتظر قسمت های اعصاب خورد کن باشید!

​​​​​*وقتی هم داستان مینویسی هم انیمه(مخصوصا اکشن و رمز آلود) میبینیXD

​​​​​​






آخرین ویرایش:

مصاحبه با دنی~

جمعه هشتم اردیبهشت ۱۴۰۲ 2:23

نویسنده این مطلب: "هستی روشنی"
موضوع: |نقاشی دیجیتالی و ادیت| ? |بهترین ادیت و آرت ها| ? |سانی و دنی| ? | انیمه| ? |دنی اوکامی| ? |مصاحبه‌ها| ?

اول این نقاشی دیجیتالی رو ببینید!

این نقاشی اگه ۹۰ درجه هم چرخیده بشه بازم خوب میشه

خلاصه که با کلی دردسر زاویه اش رو انتخاب کردم

و اون گوشه ی پایین،سمت چپ نوشتم دنی اوکامی

گفتم که اگه کنجکاو شدین بدونید

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

شمارش معکوس:

۳

۲

۱

به پست مصاحبه با دنی خوش اومدید~!

توی کامنت ها هر سوالی درمورد دنی دارید بپرسید

فرض کنید دارید با دنی صحبت میکنید :>

*البته جواب اصلی دنی توی این شرایط ۹۰ درصد مواقع اینه که : به شما مربوط نیست!

و از مصاحبه متنفره!

ولی الان تا بتونه جواب میده!

و تمام تلاشش رو میکنه محترمانه جواب بده!

[امیدوارم سوالاتی نپرسید که قاطی کنمXD]

(در مورد سرد رفتار کردنش بگم که،ربطی به تایپش نداره،میشه گفت اون افسرده اس و چند ساله با بدبختی و تنهایی زندگی میکنه پس قطعا حوصله نداره و همیشه ته دلش یک غم بزرگ هست که جلوی شادیش رو میگیره،این نفرین کل زندگیشو متلاشی کرده.

وگرنه همه یintjیاistj ها سرد و افسرده نیستن و منم منظورم تایپش نیست که افسرده طوره،فقط اسم این تایپا به افسرده یا سرد و خشن معروف شده؛ دنی شخصیتش ترکیبی از درونگرا،شهودی،منطقی،برنامه ریزه و اینا ربطی به افسرده بودنش ندارن،خودم هم تایپم همینه اگه اینطور باشه پس باید همچین رفتاری داشته باشم؟معلومه که نه. و فکر نمیکنم اینطور باشم،فقط برای دنی هم همچین شخصیتی انتخاب کردم تا بتونم باهاش همزاد پنداری کنم و راحت تر داستانمو توضیح بدم.

خیلی جاها همچین چیزایی شنیدم،برای همین گفتم که بهتره تا توضیح بدم که بیشتر از این اشتباه برداشت نشه)

فعلا خدانگهدار!






آخرین ویرایش:

نقاشی دیجیتالی دنی

پنجشنبه هفتم اردیبهشت ۱۴۰۲ 19:21

نویسنده این مطلب: "هستی روشنی"
موضوع: |هنرانه| ? |نقاشی دیجیتالی و ادیت| ? |اخبار وب| ? |بهترین ادیت و آرت ها| ? |سانی و دنی| ? | انیمه| ? |دنی اوکامی| ?

بالاخره سبکم برای کشیدن نقاشی دیجیتالی های داستان رو انتخاب کردم:>

و طبق معمول دنی رو کشیدم•^•!

البته نسبت به نقاشی های قبلیم خیلییی بهتر شد

طوری که نگاهشون میکنم خنده ام میگیره

حالا ببینیمش

راستی فامیل دنی رو هم انتخاب کردم یعنی کلا بیوگرافیش رو نوشتم

فامیلش اوکامیه

دنی اوکامی :>

معنیش رو هم بعدا میگم

و امروز ۷ اردیبهشته_

روز جهانی گرافیکه

روز جهانی گرافیک مبارک!!!

ولی بدترین چیز اینه که:

​​​​​​شنبه امتحان تاریخ هنر دارم :٫٫)

و ژوژمان طراحی و خوشنویسی

فقط بمونید این چند روز تموم بشن...

کلی ایده برای پست گذاشتن دارم!(پس از ویرایش:این هفته تموم شد ولی ایده هام رو فراموش کردم :| )

فعلا!

​​






آخرین ویرایش:

ادیت از پونی ناشناخته+گاچالایف

پنجشنبه سی و یکم فروردین ۱۴۰۲ 11:39

نویسنده این مطلب: "هستی روشنی"
موضوع: |نقاشی دیجیتالی و ادیت| ? |مسابقه ها| ? |سانی و دنی| ?

اینو برای یک مسابقه آماده کرده بودم اما مسابقه لغو شد :<

دوباره به یاد قدیم گاچالایف رو دانلود کردم:>

و دنی رو ساختم:>

دنی خیلیی کاوایییهههXD

​​​​​بیوگرافیش رو هم نوشتم:>

و فامیلش رو هم انتخاب کردم:>

قسمت جدید داستان رو هم بزودی میزارم ولی اینو بگم که واقعا توی داستان قاطی کردم:<

یادم نمیاد چی نوشتم توی چک نویس و چیو وارد کردم:|

باید از اول همه رو بخونم؛-؛

فعلا..

مخصوصا صفحه ۳۰ که پارت تقریبا ۱۰ میشه:\






آخرین ویرایش:

نقاشی با رنگ اکریلیک>وقتی رشته ات گرافیکه ولی اوتاکویی

پنجشنبه بیست و چهارم فروردین ۱۴۰۲ 2:41

نویسنده این مطلب: "هستی روشنی"
موضوع: |هنرانه| ? |بهترین پست ها| ? |پست های مربوط به مدرسه| ? |سانی و دنی| ? | انیمه| ?

آره خبری ازم نیست

چون نابود شدم با درس ها!

باید برای ژوژمان و پودمان و امتحانات مدرسه اماده بشم:")...

فعلا چند تا از نقاشی های ژوژمان رو آماده کردم بریم ببینیم

​​​​​مقلب به زن شیطان رجیم که اصلا قرار نبود این شکل بشهXD

ماجرا اینطوره که داشتم با رنگ اکریلیک سیاه دور چشماش رو میکشیدم و یکی از همکلاسیام خورد به میزم و توی صورتش کلی خط افتاد و مجبور شدم این طرح ها رو بزنم:٫٫)

آه چرخه ی رنگXD

​​​​​خودم به شخصه رنگ های سرد رو انتخاب میکنم:>

نقاشی از میکاسا با رنگ اکریلیک...!

_احساسی نسبت بهش ندارم

اینم کسی نیست همینطوری کشیدمXD

بایستی فقط از رنگ مکمل سبز و قرمز استفاده کنیم

کلا برای انتخاب رنگ دستمون آزاد نیست و فقط رنگ هایی که دبیر میگه میشه استفاده کنیم:")

اینم یکم رونمایی از لباس جدید دنی

بقیه اش رو فعلا نشون نمیدم:>

خبب فعلا تموم شدن ولی هنوز باید آماده کنم:<

خدانگهدار!






برچسب ها: رشته گرافیک ?
آخرین ویرایش:

معرفی انیمه "Snow White with the Red Hair"

شنبه نوزدهم فروردین ۱۴۰۲ 13:10

نویسنده این مطلب: "هستی روشنی"
موضوع: |عکس| ? |سانی و دنی| ? | انیمه| ?

بالاخره تونستم وارد پنل بشم...

چند روز بود که کلا نمیتونستم وارد بلاگفا بشم

اما تو این مدت به یک چیزی برخوردم

این انیمه!

​​​​​​انیمه ی:Snow White with the Red Hair

فارسی:سفید برفی با موهای قرمز

انیمه عاشقانه

ژانرش عاشقانه،درام،فانتزیه ولی داستان خیلی جالبی نداشت

بیشتر گرافیکش رو دوست دارم

۲۴ قسمته

و برای این دیدمش که ظاهر شخصیت ها شبیه شخصیت هایی هست که طراحی کردم.

مخصوصا همین پسره که اسمش zen هست وخیلی شبیه دنیه

و اون دختر موقرمزه اسمش شیرایوکیه

​​​​​عکس های فیلم رو توی یک پست دیگه میزارم،الان گوشیم پیشم نیست:^

بعد از دیدن انیمه اش متوجه شدم ۶۹۷ تا اسکرین شات ازش گرفتمXD

خلاصه بدونید اگه دنی انیمه میشد ظاهرش شبیه این بود فقط موهاش یکم بلند تره و چشماش روشنتره:^

​​​​​






آخرین ویرایش:

سانی و دنی چطور ساخته شدن؟

یکشنبه ششم فروردین ۱۴۰۲ 17:41

نویسنده این مطلب: "هستی روشنی"
موضوع: |نقاشی دیجیتالی و ادیت| ? |سانی و دنی| ? | انیمه| ? |سانی هاروکی| ? |دنی اوکامی| ?

سلام:^

فکر نکنید خیلی بیکارم و فعالیتی ندارم:^!

چون خیلی از دوستان گفتن این دوتا رو بغل هم بکش کشیدم،وگرنه ربطی به داستان نداره!!!XD

و برای انتخاب رنگ لباسای جدیدشون بود=^

لباس دنی رو باید از نمای رو به رو ببینید تا متوجهش بشیدXD

فعلا همینقدر رونمایی کافیه

حالا بگم که سانی و دنی چطور ساخته شدن~

۷آبان ۱۴۰۱ توی مدرسه درس زودتر تموم شد و ما بیکار بودیم،از اونجایی که رشتمون گرافیکه هممون در حال طراحی کردن بودیم

به یکی از دوستام گفتم یک خط بکش توی دفتر نقاشیم میخوام تبدیلش کنم به یک نقاشی

اونم یک خط پیچ پیچی کشید

منم نگاهش کردم تا ببینم چیکارش کنم و گفتم بهتره که به یک درخت کاج تبدیلش کنم

درخت رو کشیدم و دیدم به نظرم خیلی سادست اگه یک درخت باشه و دور و برش چیزی بکشم

منم درخت رو یکم عجیب غریب تر کردم و یهو به ذهنم رسید که یک گربه اضافش کنم

بعد گربه رو گذاشتم زیر درخت،بعد درخت رو چسبوندم روی سرشXD

دوستم گفت،چرا یجوری کشیدیش که انگار درخت روی سرشه؟

فکر میکرد که من قصدم این بوده که گربه جلوی درخت باشه

خببب!گربه و کاج رو کشیدم و نوبت چهره ی گربه بود.

تا جایی که تونستم چهره اش رو مظلوم کردمXD

بعد به این فکر میکردم که یک داستان بنویسم درباره ی زندگی این گربه با گربه های اطرافش،که گربه های معمولی میتونن برای جشن ها به شهر برن ولی دنی بخاطر کاجی که روی سرشه نمیتونه بره و همیشه تنهاست

اینم همون نقاشیه:

که توی پست های قبلی گذاشته بودمش

چند روز بعد چون این نقاشی یک حس عجیبی داشت دیجیتالیش رو هم کشیدم:)

اسمش هم دنی بود و هیچوقت قرار نبود با سانی آشنا بشه =^

حالا سانی چطور ساخته شد؟

اینجاست که ماجرا هیجان انگیز میشه*^*

توی یک خواب دیدمش :)...

۷ آذر ۱۴۰۱!

دقیقا یکماه بعد از ساخت دنی!

خودمم تازه فهمیدم که روز تولدشون یکیه(روز نه ماه)

از روی تاریخ اولین طراحیا فهمیدم

ولی واقعا خوابم هم خیلی قشنگ بود هم خیلی ترسناکXD

اما جزئیات داستان رو ندیدمXD

فقط شروع و پایانش.

آخرش رو حیف که الان نمیتونم بگم ولی خلاصه خیلی سطحش بالا بودXD

پاستیل خرسی های روی سر سانی خیلی قشنگ و براق بودن:٫٫)

​​​و تصمیم گرفتم این دوتا رو باهم توی داستان بزارم:)

هروقت داستان تموم شد میگم که دقیقا چی دیدم!

​​​​​






آخرین ویرایش:

داستان سانی و دنی؛زیرنور ماه قسمت سوم(احتمال یا واقعیت؟)

شنبه پنجم فروردین ۱۴۰۲ 21:7

نویسنده این مطلب: "هستی روشنی"
موضوع: |هنرانه| ? |داستان ها| ? |نقاشی دیجیتالی و ادیت| ? |سانی و دنی| ? | انیمه| ? |داستانِ زیر نور ماه(سانی و دنی)| ?

(بالاخره طراحی پوستر تموم شد)

حالا بریم سراغ داستان:

_سانی همینطور که در راه بود،کتاب را باز کرد و شروع به خواندن ادامه ی داستان کرد.
_متن کتاب:
خوشحالم که این کتاب به دست شما رسیده،هر کسی این شانس را ندارد
افرادی که دارای این مشکل هستند به سه دسته تقسیم میشوند:
1_مشکل کم[روی سر افراد چیز های غیر عادیِ کوچک و بزرگ مانند شاخ یا گوش حیوانات و...به وجود می آید که گاهی اوقات متحرک میشوند وبا احساساتِ فرد نفرین شده تغییر حالت میدهند.]
2_مشکل متوسط:[شاخ ها و یا چیز های خیلی بزرگ روی سر آنها به وجود می آید و ممکن است تغییراتی در ساختار بدن افراد به وجود بیاید]
3-مشکل فوق وحشتناک:[خود فردِ نفرین شده تبدیل به یک حیوان یا جانور میشود و چیزهای خیلی بزرگی مانند درخت روی سر آن افراد به وجود می آید.]
نکته: این نفرین هیچ تاثیری بر اخلاق و رفتار و ذهن افراد ندارد.

راه درمان:
درمان این نفرین و پیدا کردن قطعات به صورت انفرادی امکان پذیر نمیباشد.
1_ابتدا باید یک دوست پیدا کنید که مشکلی شبیه به مشکل شما دارد.
2_به نزدیکترین جنگل بروید چون بیشتر علامتها را در آنجا میتوانید پیدا کنید.
3-هدف شما پیدا کردن قطعات جادوییِ"آی هد‌فول‌اف‌تِروبل" یا همان آی تروبل میباشد.
4_زمانی که قطعات را به همدیگر متصل کردید،نفرین از بین خواهد رفت.
5_برای این کار میتوانید از حس ششم خود کمک بگیرید.کسانی که به این نفرین دچار شده اند،حس ششم مانند یک قدرت میماند.

سانی:اینطور که معلومه فعلا باید به جنگل برم.
با توجه به متن کتاب خداروشکر به حیوون تبدیل نشدم وگرنه حتی کتابخونه هم نمیشد برم!
اینطور که معلومه زیاد هم بدبخت نیستم،اگه حیوون میشدم با گوشی هم نمی تونستم کار کنم.
*پیش به سوی جنگل*
سانی:بعد از چندین سال اولین باره که احساس خوبی دارم...
حس میکنم،یک پروانه ام که بالاخره از پیله آزاد شده و میتونه بعد از چندین سال پرواز کنه:)...
امشب زیاد شلوغ نیست:>
خوبه که جنگل نزدیکه،رسیدم.
سانی:آم،آره رسیدم ولی چی کنم؟:`| از کجا شروع کنم؟ اصلا چه کاریه! چه فایده دارهههه؟
ولی میدونستم هیچوقت شانس ندارم!میدونستم هیچ اتفاق خاصی قرار نیست بیوفته!میدونستم!اَه!
بهتره بشینم و سفارشات فردا رو آماده کنم:`|
_سانی دوباره به دور و برش نگاهی انداخت و گفت:
اینجا هیچی نیست!هیچی جز این درختای کاج مسخره!
_[تلخ است که همه فکر کنند سرت شلوغ است و خوشحالی و فقط خودت بدانی که چقدر تنهایی...]
سانی:فقط چهار سفارش دیگه مونده :|
_سرش را بالا آورد و گفت:
الان نیمه ی شبه بعد...،نور؟نور وسط جنگل؟این دیگه چیه؟
_سانی جلوتر رفت*
سانی: اینم فقط یک کاج بود!
اما..؟ کاج کریسمس چراغدار اینجا نباید باشه!
_سانی به آن درخت نزدیکتر شد و گفت:
بیخیال! فقط یک کاج چراغذاره دیگه!
آههههیی کاشکی کریسمس همیشه انقدر قشنگ بود،انقدر آرامش داشت و انقدرخلوت بود...
.
.
*میو!*
.
_سانی سرش را برگرداند و گفت:
این دیگه صدای چی بود؟
یکی:موافقم.
_در همین حال بود که سانی جیغ کشید و عقب رفت!

_کاجی که سانی بر ان تکیه داده بود یک کاج معمولی نبود!
یک گربه بود.گربه ای که روی سر او یک درخت کریسمس چراغانی وجود داشت و میتوانست صحبت کند!
_گربه بلند شد و گفت : هان؟ کاری داری؟
سانی با ترس و وحشت و صدایی لرزان گفت:تتت...تو یکک گربه ای؟پ.پپس چرا؟ چطور حرف زدی؟؟
_گربه سرش را پایین انداخت و به درون جنگل دوید.
سانی:نه نه صبر کن! نه!
_وقتی که آن گربه از دست سانی فرار کرد ذهن سانی حسابی درگیر بود و به دنبال جوابی برای این اتفاق میگشت..
سانی:نه!اینطور نمیشه!باید در این مورد تحقیق کنم!چطور امکان داره یک گربه صحبت کنه؟ و غیر از این،چطور امکان داره که یک درخت روی کَلِه ی یک گربه باشه؟
نکن..نکنه، این همون کسی هست که دنبالش میگشتم! آره! حتما بخاطر نفرین بوده! شاید اونم اولش یک انسان عادی بوده!شاید این یک انسان بوده که الان با مشکل فوق وحشتناکِ نفرین دست و پنجه نرم میکنه! همینه! باید باهاش آشنا بشم.
امیدوارم یک آدم عاقل باشه:|
_حدودا ساعت دوازده شب بود
سانی:دیگه باید برگردم خونه...فردا دوباره میام جنگل!
*در حال برگشتن به خانه*

پایان

راستیی

پست قبلی رو هم نگاهی بندازیدددد!


ادامه ی مطلب



آخرین ویرایش: